روزی ز سرِ سنگ عقابی به هوا خاست
وندر طلبِ طعمه پر و بال بیاراست
بر راستیِ بال نظر کرد و چنین گفت
امروز همه ملکِ جهان زیرِ پرِ ماست
بر اوج چو پرواز کنم از نظرِ تیز
میبینم اگر ذرهای اندر تهِ دریاست
گر بر سرِ خاشاک یکی پشه بجنبد
جنبیدنِ آن پشه عیان در نظرِ ماست
بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید...