اریب آغا ناشناس
محفلین
نامِ آهنگ:کابوس
خوانندہ: امیر گلاب عباس
شاعر:فریدون مشیری
خدایا وحشتِ تنهاییم کشت
کسی با قصهی من آشنا نیست
درین عالم ندارم همزبانی
به صد اندوه مینالم، روا نیست
شبم طی شد، کسی بر در نکوبید.
به بالینم چراغی کس نیفروخت.
نیامد ماهتابم بر لبِ بام
، دلم از این همه بیگانگی سوخت
. به رویِ من، نمیخندد امیدم
شرابِ زندگی در ساغرم نیست
نه شعرم میدهد تسکین به حالم،
به غیر از اشکِ غم در دفترم نیست.
بیا ای مرگ، جانم بر لب آمد
بیا در کلبهام شوری برانگیز
بیا شمعی به بالینم بیفروز
بیا شعری به تابوتم بیاویز!
دلم در سینه کوبد سر به دیوار
که این مرگ است و بر در میزند مشت!
بیا، ای همزبان جاودانی،
که امشب وحشت تنهاییم کشت!
خوانندہ: امیر گلاب عباس
شاعر:فریدون مشیری
خدایا وحشتِ تنهاییم کشت
کسی با قصهی من آشنا نیست
درین عالم ندارم همزبانی
به صد اندوه مینالم، روا نیست
شبم طی شد، کسی بر در نکوبید.
به بالینم چراغی کس نیفروخت.
نیامد ماهتابم بر لبِ بام
، دلم از این همه بیگانگی سوخت
. به رویِ من، نمیخندد امیدم
شرابِ زندگی در ساغرم نیست
نه شعرم میدهد تسکین به حالم،
به غیر از اشکِ غم در دفترم نیست.
بیا ای مرگ، جانم بر لب آمد
بیا در کلبهام شوری برانگیز
بیا شمعی به بالینم بیفروز
بیا شعری به تابوتم بیاویز!
دلم در سینه کوبد سر به دیوار
که این مرگ است و بر در میزند مشت!
بیا، ای همزبان جاودانی،
که امشب وحشت تنهاییم کشت!