محمد عمران سرور چشتی
محفلین
تا صورت پیوند جهان بود، علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود
سلطان سخا و کرم و جود،علی بود
هم آدم و هم شیث هم ایوب و هم ادریس
هم یوسف و هم یونس و هم هود، علی بود
هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داوود، علی بود
در ظلمت ظلمات به سرچشمه حیوان
هم مرشد و هم راهبر خضر، علی بود
داود که می ساخت زره با سر انگشت
استاد زره ساز به داود، علی بود
مسجود ملایک که شد آدم ز علی شد
در قبله محمد بد و مقصود، علی بود (آدم چو یکی قبله و معبود، علی بود)
آن عارف سجاد که خاک درش از قدر
بر کنگره عرش بیفزود، علی بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود،علی بود
وجهی که بیان کرد خداوند در الحمد
آن وجه بیان کرد و بفرمود،علی بود
عیسی به وجود آمد و فی الحال سخن گفت
آن نطق و فصاحت که در او بود، علی بود
آن لحمک لحمی بشنو تا که بدانی
آن یار که او نفس نبی بود، علی بود
موسی و عصا و ید بیضا و نبوت
در مصر به فرعون که بنمود، علی بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم
از روی یقین در همه موجود، علی بود
خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود
آن نور خدایی که بر او بود، علی بود
آن شاه سرافراز که اندر شب معراج
با احمد مختار یکی بود،علی بود
سر ّدو جهان پرتوی انوار الهی
از عرش به فرش آمد و بنمود، علی بود
آنجا که جوی شرک نماید به حقیقت
آن عارف و آن عابد و معبود، علی بود
جبریل که آمد زبر خالق یکتا
در پیش محمد شد و مقصود، علی بود
آنجا که دویی شرک بود در ره توحید
میدان که یکی بود که مسجود، علی بود
محمود نبودند مر آنها که ندیدند
کاندر ره دین احمد و محمود، علی بود
آن معنی قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود، علی بود
این کفر نباشد، سخن کفر نه اینست
تا هست علی باشد و تا بود، علی بود
آن قلعه گشایی که در قلعهء خیبر
برکند به یک حمله و بگشود، علی بود
آن شاه سرافراز که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست نیاسود، علی بود
آن شیر دلاور که برای طمع نفس
بر خوان جهان پنجه نیالود، علی بود
هارون ولایت ز پس موسی عمران
بالله که علی بود علی بود، علی بود
این یک دو سه بیتی که بگفتم به معما
حقا که مراد من و مقصود، علی بود
سر دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان
شمس الحق تبریز که بنمود، علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود
سلطان سخا و کرم و جود،علی بود
هم آدم و هم شیث هم ایوب و هم ادریس
هم یوسف و هم یونس و هم هود، علی بود
هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داوود، علی بود
در ظلمت ظلمات به سرچشمه حیوان
هم مرشد و هم راهبر خضر، علی بود
داود که می ساخت زره با سر انگشت
استاد زره ساز به داود، علی بود
مسجود ملایک که شد آدم ز علی شد
در قبله محمد بد و مقصود، علی بود (آدم چو یکی قبله و معبود، علی بود)
آن عارف سجاد که خاک درش از قدر
بر کنگره عرش بیفزود، علی بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود،علی بود
وجهی که بیان کرد خداوند در الحمد
آن وجه بیان کرد و بفرمود،علی بود
عیسی به وجود آمد و فی الحال سخن گفت
آن نطق و فصاحت که در او بود، علی بود
آن لحمک لحمی بشنو تا که بدانی
آن یار که او نفس نبی بود، علی بود
موسی و عصا و ید بیضا و نبوت
در مصر به فرعون که بنمود، علی بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم
از روی یقین در همه موجود، علی بود
خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود
آن نور خدایی که بر او بود، علی بود
آن شاه سرافراز که اندر شب معراج
با احمد مختار یکی بود،علی بود
سر ّدو جهان پرتوی انوار الهی
از عرش به فرش آمد و بنمود، علی بود
آنجا که جوی شرک نماید به حقیقت
آن عارف و آن عابد و معبود، علی بود
جبریل که آمد زبر خالق یکتا
در پیش محمد شد و مقصود، علی بود
آنجا که دویی شرک بود در ره توحید
میدان که یکی بود که مسجود، علی بود
محمود نبودند مر آنها که ندیدند
کاندر ره دین احمد و محمود، علی بود
آن معنی قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود، علی بود
این کفر نباشد، سخن کفر نه اینست
تا هست علی باشد و تا بود، علی بود
آن قلعه گشایی که در قلعهء خیبر
برکند به یک حمله و بگشود، علی بود
آن شاه سرافراز که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست نیاسود، علی بود
آن شیر دلاور که برای طمع نفس
بر خوان جهان پنجه نیالود، علی بود
هارون ولایت ز پس موسی عمران
بالله که علی بود علی بود، علی بود
این یک دو سه بیتی که بگفتم به معما
حقا که مراد من و مقصود، علی بود
سر دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان
شمس الحق تبریز که بنمود، علی بود
آخری تدوین: