تمام غلطیوں کی اصلاح کے بعد۔
چون ترا از دور بینم، از تنم جان میشود
بی تو صبحِ روشنم شامِ غریبان میشود
نیست در باغِ دلم گلهایِ وصلت، وایِ من
گلشنم از هجرِ تو چون دشت ویران میشود
میرسد جانم بهلب آن دم که از یادم روی
زندگی گویی برایم دشمنِ جان میشود
بر زبانم میشود نامِ تو جاری هر دمی
خلق گویندم که زان، کفرم نمایان میشود
چون ز پیشم بگذری، صد درد میگیرد دلم
همچو زلفت خاطرم ای جان پریشان میشود
برگها ریزد ز شاخِ عمر، جانا زود کن
از ورودت فصلِ پاییزم بهاران میشود
ناشناست را ببین که در غمت جان میدهد
ﺑﺮ ﺳﺮﺵ ﺁیی دمی گر، مرگ آسان میشود