من کیستم عاملم یا عادلم ؟ ؟ ؟
گر تعارف شرط این محفل بود
بنده را عامل چو گویند عام و خاص
ذات حقش آفریدی مردو زن
جنس مارا میکس از دو ذات آن
نیم از رنگ گلهای زنان
نیم دیگر از مردان تمام
نام محسن و کارمحکیم
مادر از ایران و بابا پاک سرزمین
دانم اردو و فارسی گویشش
شعر گویم در این محفل زه آن
شهر پندی را گزیدم مسکنی
در حقیقت شهر بابا گجرات
کنج آه باشد ده بابای من ( کُنجا )
مادرم شیرازی و من در بدر
خاک بر سر بریختم خاک سر
نام عامل را نهادم بر خودم
شهر شیراز چون بود زاد و ببم
از دارا ویش شه نعمت بوم
سیدو اولاد پیغمبر بودم
خود خرابم چون خرابات دلم
نی مسلمان و نی من کافرم
خود خدا داند که رازم چی بود
خسته و آشفته وبی جا مکان
در بیابان خرد افسرده ام
درد انسان ها بود در این دلم
های ویران چرا گشت این دلم
با خدا رازو نیازها دارمو
خلق او در پی آزار دلم
بس شد این عمر گران ای محتشم
عامل بیچاره را کن تو بلند
عامل شیرازی