اریب آغا ناشناس
محفلین
زبان:فارسی
سخن سرا: اریب آغا ناشناس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
چون ترا از دور بینم، از تنم جان می شود
بی تو صبحِ روشنَم شامِ غریبان می شود
نیست در باغِ دلم گل هایِ وصلت، وایِ من
گلشنم چون صحرا از هجرِ تو ویران می شود
می رسد جانم بلب آن دم که از یادم روی
زندگی گویی برایم دشمنِ جان می شود
بر زبانم می شود نامِ تو جاری هر دمی
خلق گویندم که زان، کفرم نمایان می شود
چون به پیشم بگذری، صد درد می گیرد دلم
همچو زلفت خاطرم ای جان پریشان می شود
برگ ها ریزد ز شاخِ عمر، جانا زود کن
از ورودت فصلِ پاییزم بهاران می شود
ناشناست را ببین که در غمت جان می دهد
ﺑﺮ ﺳﺮﺵ ﺁیی دمی گر، مرگ آسان می شود
سخن سرا: اریب آغا ناشناس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
چون ترا از دور بینم، از تنم جان می شود
بی تو صبحِ روشنَم شامِ غریبان می شود
نیست در باغِ دلم گل هایِ وصلت، وایِ من
گلشنم چون صحرا از هجرِ تو ویران می شود
می رسد جانم بلب آن دم که از یادم روی
زندگی گویی برایم دشمنِ جان می شود
بر زبانم می شود نامِ تو جاری هر دمی
خلق گویندم که زان، کفرم نمایان می شود
چون به پیشم بگذری، صد درد می گیرد دلم
همچو زلفت خاطرم ای جان پریشان می شود
برگ ها ریزد ز شاخِ عمر، جانا زود کن
از ورودت فصلِ پاییزم بهاران می شود
ناشناست را ببین که در غمت جان می دهد
ﺑﺮ ﺳﺮﺵ ﺁیی دمی گر، مرگ آسان می شود
آخری تدوین: