غم دوران که شود مرهم عشق عامل غم نبود صاحب عشق
درد زخمیست که زدند بر دل ما ما کجا و تو کجا عامل عشق
-----
عشق هر جائی
------
زندگی حامل بربادی ما راه می خانه بود منزل عشق
دگر و باز دگر یافته ای جام و مینا ی دگر ساخته ای
کن خرابات دلم را ویران نو بهار دگری یافته ای
قلب عامل نبود سنگ بود سنگ تراشان کهن یافته ای
رخ زیبا و تنی همچون گل روح آواره سری یافته ای
مکتب عشق تو خالی زه وفا کاتب عشق دگر یافته ای
نرود عامل برباد از این میخانه تو ثنا خوان دگر یافته ای
جام و مینا ندهی قرض مرا نقد عشقی تو دگر یافته ای
بعد مرگم ندهی غسل مرا زنده عشقی تو دگر یافته ای
عاملا یوزه گری کن پیشه دگرو باز دگر عشق نما یافته ای
عامل شیرازی ۸:۵۲ -- دوشنبه یکم ذی الحج ۷/ ۱۰ ۲۰۱۳