گفتم دلِ بی قرار دارم چه کنم
یک یار در این دیار دارم چه کنم
تو ناله نکن که کار آسان نبود
دل را بدهی به یار آسان نبود
کی ناله کنم دردِ تو بیمارم کرد
رسوا را دیدم پیش اغیارم کرد
عشقی که به جان خریدی بیمار شوی
شاید به رهِ عشق سر دار شوی
باکی نبود اگر بمیرم شادم
پیش از سرِ دار بکن دمی آبادم
ای یار برو ناله و زاری تا کی
دیوانه نشو گله گزاری تا کی
دیوانه نیم بر لبِ من جان آمد
فریاد که دلبرم پشیمان آمد
ای عاشقِ بی قرار دردت را بخور
پوشیده بنال بسیار دردت را بخور
شوریده هوای نو بهاری در من
پاشیده این تخمِ بیقراری در من
در کم کن که بابام خبر دار شود
از عاشقی دخترش گله کار شود
دیوار شود بر سرِ راه منو تو
کی بگذرد مادر از گناهِ منو تو
جانم چقدربهانه تراشی داری
با بهانه و حیله دلخراشی داری
برگرد و نرو بیا دم سازم شو
بنشین دمکی همدم و همرازم شو