غزل
سخن از زندگی کند آغاز
نقش فانی چون بود برباد
تشنگی فزون زه یاد او
قصهٔ عشق او کنی آغاز
چشم ما خوگر طوفان
آب مانده یاد کنی آغاز
عالم دل فسردهٔ ای جانان
سخن از عشق کنی آغاز
نم نشد چادرش زه قطرهٔ اشکم
قصهٔ جوانیش کنی آغاز
ما اسیر فصل هجرانیم
قصهٔ شادمانی کنی آغاز
عملا قصهٔ قمر گفتی
قصهٔ...